بارمان جیگر ،برسام عسل

دوستان و فامیلهای در شرف ازدواج التماس میکنم دست نگه دارید

آخه این دو تا پسرا بلایی سر ما آوردن که گفتم تا حسابی بزرگ نشدن از عروسی خبری نیست که نیست پس یه کوچولو صبر کنین پسرای منم بزرگ بشن البته زن عموی مهربون که سرش تو حساب کتابه محل اقامتمون رو تو ویلای شهریار گذاشته بود که واقعا خوب بود و آب و هوایی تازه کردیم بچه ها هم بازی کردن و حسابی تو این چند روز فامیلای مادریشونو شناختن فکرشو کنین صبحونه های 20 نفره نمیدونم از برکات اون روزاس یا نه ،چش نکنــــــــــــــــــــــــــم بارمـان حسابـــــــــــــــــــــــــی غذا خور شده بعد از اون حالا چند تا عکس که با مشقت فراوان انداختم بچه جون مگه مامانی نمیگه اینورو ببین( داداش بزرگه) بارمان و زهرا دختر عموی بنده که اگه مامانش اینقدر وس...
14 مرداد 1390
1